انسان بر خلاف طبیعت عمل کرده است

دکتر امین علیزاده عضو هیئت علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در نشست نقد و بررسی کتاب طرح امید که همزمان با روز طبیعت در جهاد دانشگاهی مشهد برگزار شد، ضمن سخنانی به بررسی تاریخی رابطه انسان و زمین و تغییرات غیرطبیعی‌یی که انسان بر طبیعت تحمیل نموده است پرداخت. در زیر می‏توانید متن سخنان وی را بخوانید.


بیش از 13 میلیارد سال از عمر دنیای ما می‎گذرد، و کره‌‏ای که ما در آن زندگی می‏کنیم عمری حدود 4 میلیارد سال دارد. اما انسانی که ما به این شکل می‎شناسیم فقط هشت میلیون سال عمر دارد و تمام مشکلات ما از بیست هزار سال قبل شروع شد، از زمانی که ما کشاورزی را کشف کرده و شروع کردیم به استفاده از زمین، تاریخ بشر مملو از نشانه‌‎ها و مدارکی است که تقلای انسان را در بیرون کشیدن آب از چنگال طبیعت نشان می‎دهد، از گرفتن یک یا دو سطل آب برای کشاورزی کوچک تا احداث صدها سد که امروز میلیاردها متر مکعب آب را در خودش ذخیره می‏کند، کلرادو ریور، سد سگور در چین یا دریاچه ناصر در مصر یا پروژه آتاتورک در ترکیه، پروژه‌‏های عظیمی هستند که برای بدست آوردن آب به وجود آمده‌‏اند.
از زمانی که انسان فقط یک یا دو جریب را کشت می‏کرد تا سیستم‏های عظیم کشاورزی، که هر واحد آن بالغ بر دهها هزار هکتار است، در تمام این تقلاها در طول این بیست هزار سال، انسان برخلاف طبیعت عمل کرده است، طبیعت همیشه در جهت کاهش تنش و کاهش مصرف انرژی عمل می‎کند و انسان در جهت عکس؛ افزایش تنش، افزایش انرژی و یا بالا بردن باری که بر دوش طبیعت نهاده‏‌ایم. بنایراین بدین گونه تمام فعالیتهای ما فعالیتهای غیرطبیعی است. جالب این است که این کار را کسانی انجام می‏دهند که اسم علمی آنها Homo sapience sapience یعنی انسان خردمند خردپیشه است. آنچه که بر سر ما آورده شده، توسط کسانی بوده است که خود را خردمند خردپیشه می‏نامند، تمام کارهای انسان ناشی از فکر انسان بوده و نه عقل او. حتی اولین اشتباهات اکولوژیکی که انسان انجام داد در بهشت بود، او قوانین اکولوژیکی آنجا را رعایت نکرد و اگر گفتند این کار را نکن، با فکر و وسوسه خود آن کار را انجام داد، و از آنجا بیرون رانده شد. نمی‏توان گفت که ناآگاهانه این کار را انجام داد، بلکه این کار او با فکر بوده است. انسان مجبور شد زندگی را در بیابانها شروع کند، به صورت میمون برهنه‏‌ای از جنگل بیرون رانده شد، چون نمی‎‌توانست در آنجا زندگی کند و شروع کرد به تکرار اشتباهات اکولوژیکی که در بهشت سابقه‏‌اش را داشت و از آن پند نگرفته بود. اشتباهات اکولوژیکی انسان به تدریج از زمان یکجا نشینی و استفاده از زمین و سپس تسخیر آن آغاز شد، این سیر به تدریج سرعت گرفت ولی اوج این اشتباهات در قرن اخیر صورت گرفت، آنچه که بنام گرم شدن زمین امروزه مشکل اساسی به وجود آورده است نه در چند میلیون سال بلکه فقط در همین چند سال گذشته که در مقایسه با 13 میلیارد سال عمر جهان، حتی جرقه‏‌ای هم نیست، رخ داده است. انسان اولین درس اکولوژیکی که آن معلم پیر به شاگردان خود داد را هم از یاد برد. این درس اکولوژیکی به ایرانیها نسبت داده می‎شود، به کسانی که اولین بار 5 هزارسال پیش در این منطقه ساکن شدند. یک معلم روستایی از شاگردانش پرسید که یک به‌علاوه یک چند می‏شود. آنها ساکت ماندند و فکر کردند که معلم پیرشان هوش و حواسش را از دست داده که این سئوال را می‎پرسد. چون کسی جواب نداد معلم گفت من می‏دانم شما چه فکر می‏کنید یک بعلاوه یک می‏تواند خیلی چیزها باشد، اگر شما یک بز نر را با یک بز نر در یک آغل بیندازید سرانجام یکی دیگری را خواهد کشت یا هردو خواهند مرد، پس یک بعلاوه یک می‏تواند صفر شود. اما اگر یک بز ماده را با یک بز ماده در یک آغل بیندازید اینها همیشه همان دو باقی خواهند ماند. ولی یک بز ماده و یک بز نر در یک آغل می‏تواند دو سه، چهار و یا چندتا بشود بنابراین شما باید در استفاده از آب و زمین به یاد داشته باشید که 1 بعلاوه 1 بیش از دوتا می‎شود. در حالی که زندگی ما پر از باورهای دینی و فرهنگی و اجتماعی درباره خاک و زمین است، اما این درس اکولوژیکی را آویزه گوش نمی‏‌کنیم. کلمه آدم واژه‌‎ای عبری است به معنای زمین و کلمه حوا نیز در زبان عبری به معنای زندگی و زندگی دهنده است، پس زمین زندگی دهنده است و اگر آدم بدون حوا نمی‏تواند زندگی کند انسان هم بدون خاک و زمین نمی‏تواند زندگی کند و ما حتی معنای این اسامی را هم نمی‏دانیم. حتی در یونان به همین باورها می‏رسیم، آنها به زمین جئا می‎گفتند که کلمه‏‌ای مونث است. خدای زمین با اورانوس که خدای آسمان بود ازدواج کرد و تمام خدایان از این دو متولد شدند. هنوز هم نام الهه زمین را در مباحث علمی استفاده می‏کنیم: جئوگرافی، جئولوژی. کشاورزی جئوپونیک (geoponic) نام دارد و به کشاورزان geo+ergon می گفتند که بعدا تبدیل شد به جرج (george) یعنی کسی که روی خاک کار می کند و او یعنی انسان مقدس و محتاط و کشاورز.
زندگی اصیل اجداد ما در ارتباط مستقیم با زمین بود. خاک را نرم میکردند و در آن بذر می‌کاشتند، با آمدن برف و باران خوشحالی میکردند، در ظروف خاکی ( گل سفالی) آب و غذا می‌خوردند، محصول خود را در کندوهای گلی نگهداری می کردند، مردگان خود را به خاک می‌سپردند، شادی خود را با پاشیدن آب بر خاک آشکار می ساختند. ماتم خود را با بر سرکردن خاک نشان می دادند، و بطور خلاصه حیات آنها در گرو رابطه خوب با زمین و خاک بود. اما زندگی امروز قبرستان فراموشی‎‌هاست. با گل و گیاه پلاستیکی زندگی می‎کنیم، باران و برف را مزاحم می‎دانیم، بچه‎‌های ما تصور می‎کنند همه چیز در سوپرمارکت‎ها درست می‎شود، بسیاری از ما برای خاک از واژه dirt یا کثافت استفاده می‏کنیم، آدم خاک‏آلود را کثیف یا dirty می‏گوئیم، اگر بچه‏‌مان دستش خاک‏آلود شود او را مجبور می‏کنیم آن را بشوید، بچه‎‌ها را از بازی کردن با خاک و گل که همان زمینی است که ما به این روز درش آورده‌‎ایم، منع می‏کنیم. امروز زمین فرسوده و ناتوان شده است. زمین و مادر طبیعت نمی تواند با این همه فرزند آنها را شیر دهد. برای تغذیه روزانه هر فرد فقط 2 یارد مربع زمین موجود است. دو یارد مربع فقط می تواند 1440 کیلو کالری غذا تولید کند. اگر غذا به تساوی تقسیم شود همه گرسنه می مانیم. برای بدست آوردن غذا یا باید با خود بجنگیم یا با زمین. طبیعت آرام کار خود را می‏کند و در این جنگ فقط ما مغلوبیم.
نام انسان ”خردمند خرد پیشه“ زیبنده او نبوده است. یا باید در بی خردی بمیرد، شاید انسانی دیگر و با تجربه دوباره متولد گردد. و یا از این به بعد محتاط عمل کند وچه بهتر که اسم او به انسان خردمند محتاط تغییر پیدا کند.