در مسیر بازگشت، به بیدخت رسیدیم، برای صرف صبحانه توقفی کوتاه داشتیم، به بقعه دراویش گنابادی مراجعه کردیم تا هم مقبره دراویش را دیده باشیم و هم آب جوشی برای چای تهیه کرده باشیم، خادم بقعه با چای از ما پذیرایی کرد و فلاکس ها را هم پر از چای، با این که سر صبح بود تعداد زیادی برای خواندن فاتحه به آنجا مراجعه می کردند، از خادم خواستیم تا در مورد دراویش مدفون در آنجا برایمان توضیح دهد که داد، البته به خاطر اتفاقاتی که برای حسینیه آنها در چند شهر رخ داده بود با احتیاط حرف می زد و بقیه هم همینطور، یکی از مراجعین به بقعه، از ما برای صرف صبحانه به خانه اش دعوت کرد و اصرار که برویم، اما عذر خواستیم، به نظر می رسید بسیار مهمان نواز باشند، از مهمان نوازیشان تشکر کردیم و خداحافظی.
داخل حیاط زیبای بقعه تعداد زیادی گربه برای خودشان رفت و آمد داشتند وبرای من جانورشناس، از رفتارشان معلوم بود که مورد اذیت وآزار قرار نمی گیرند که چنین بی پروا به ما نزدیک می شدند، و حوض آبی پر از ماهی که احتمالا گربه ها از آن بی نصیب نمی مانند. در کل فضای خاصی داشت و دلنشین.